نظام بینالملل
نظام بینالملل (International system):
مجموعۀ اینهایی که گفتیم (سیاست خارجی، سیاست بینالملل و سیاست جهانی) میشود نظام بینالملل. پس نظام بینالملل یعنی مجموعهای از تمامی فعالیتهایی را که به روابط بینالملل شکل میدهند را شامل میشود. بعبارتی دیگر؛ محیطی که واحدهای سیاسی در آن اندرکنش دارند.
* نکته تستی: ماهیت نظام بینالملل، «قدرتمحور» ولی ماهیت نظام سیاسی، «اقتدارمحور» است.
* نکته تستی: هم گوهر و هم ذاتِ نظام بینالملل وستفالیایی، «سیاسی» است، اما گوهر آن آن «اقتدارگریز» و «قیمومیتگریز» (یا آنارشیک) است.
مفهوم نظام بینالملل از تحلیل سیستمی ناشی میشود؛ پس دارای نهاده، داده، محیط (داخلی و خارجی) و بازخورد است.
* نکته تستی: از دیدگاه تحلیل سیستمی، «داده»ی سیاست خارجیِ (یک دولت)، «نهاده»ی نظام بینالملل است.
* نکته تستی: در نظام بینالملل، دولتها بعنوان بازیگران سیاسی، منبع «آشوبهای ورودی» به نظام بینالملل هستند.
به باور نوواقعگرایانی مانند والتز[1] و گیپلین[2]، این «نظام بینالملل» است که بطور بنیادی، «رفتار هر یک از بازیگران» در عرصۀ سیاست بینالملل را تعیین میکند.
شش نوع نظام از نظر مورتون کاپلان:
مورتون کاپلان[3]، شش نوع نظام بینالملل را از هم بازمیشناساند:
1) نظام موازنۀ قدرت ← نمونۀ تاریخی آن در اروپای سدههای 18 و 19. اولویت مذاکره بجای جنگ؛ پس میتواند باعث ثبات و آرامش شود. در صورت بیثباتی، ↶ تبدیل به نظام دوقطبیِ منعطف میشود.
2) نظام دوقطبیِ انعطافپذیر (منعطف) ← محصولِ دگرگونی در توزیع قدرت پس از جنگ جهانی دوم است؛ نمونۀ تاریخی آن پس از ج ج دوم است که قدرتهای پیشین اروپایی، توان مقابله با قدرت امریکا و شوروی را نداشتند (از 1945 تا 1991 فروپاشی شوروی). در نتیجه بصورت دو بلوک اداره میشوند و اگر این نظام سلسله مراتبی نباشد، ↶ امکان تبدیل به نظام موازنۀ قدرت تغییر شکل خواهد داد. عامل بازدارندۀ جنگ در این نظام، خطر جنگ اتمی بوده است (: یا همان ساختار پویش بازدارندگی در نظام بینالملل)
به باور کاپلان، چهار نظام زیر، عملاً وجود ندارند.
3) نظام دوقطبیِ انعطافناپذیر (متصلب) ← تنها دو بلوک را داریم؛ همراه با جذب غیرمتعهدها در یکی از این دو قطب (بیطرفها جایی ندارند.) اگر سلسله مراتبی نباشد، ↶ تبدیل میشود به نظام دوقطبیِ منعطف
4) نظام جهانی (عالمگیر/جهانشمول) ← شبیه کنفدرال است؛ قوای نظامی (نه انتظامی) در اجرا منع شده است.
5) نظام سلسله مراتبی ← نظام فعلی در سطح جهان، سلسله مراتبیِ غیردستوری (شبیه دموکراسی) است. نکته تستی: نظام سلسله مراتبی در گوهر، «باز» و در ذات، «سیاسی و بسته» است.
6) نظامِ با حق وتو ← اساس موجودیت این نظام، توافق منفی بین اعضا است (شبیه وضع طبیعی هابز). نکته تستی: هم در گوهر، و هم در ذات، «آنارشیک و باز» است.
در مدل ساختاریِ کاپلان، نظامهای موازنۀ قدرت، دوقطبیِ متعطف و سلسله مراتبی ← نظامهای تاریخی هستند
و نظامهای دوقطبی متصلب، عالمگیر و با حق وتو ← نظامهای ارشادی هستند.
* نکته تستی: نظام فعلی بینالمللی، بصورت «حداقل مکانیکی» و «حداکثر سیبرنتیکی» شکل گرفته است. (برخلاف نظام امپراطوری که مبتنی بر مدل ارگانیک بود)
* نکته تستی: مهمترین ویژگیِ نگرش سیبرنتیک در روابط بینالملل، «کنترل فیزیکی» است.
دو نوع نظام از نظر مککلهلند
مککلهلند[4] نیز دو نوع نظام بینالملل را ارز هم بازمیشناساند:
1) نظام بحرانزا← واگرایی و مسابقۀ تسلیحاتی بهحدّی است که بازیگران برای یکدیگر علایم تهدیدکننده میفرستند.
2) نظام بحرانزدا ← ظرفیت نظام بینالملل بسیار بالا و تعارضات قابل کنترل هستند.
[1] . Kenneth Neal Waltz بنیانگذار نئورئالیزم و رئالیزم تدافعی
[2] . Robert Gilpin بنیانگذار اقتصاد سیاسی بینالملل
[3] . Morton Kaplan
[4] . Charles Armor McClelland
بخش : سایر دروس ◄
برچسب : اصول-و-مبانی-روابط-بین-الملل , درس-اصول-روابط-بین-الملل , روابط-بین-الملل , نظام-بین-الملل , نظریه-روابط-بین-الملل , نظریه-های-روابط-بین-الملل , کلاسهای-دکتر-روح-الله-تقی-نژاد ,