«سطوح تحلیل در روابط بین الملل»
در این درسنامه، دربارۀ «سطوح تحلیل» در روابط بینالملل یعنی سطوح تحلیل مورگان، والتز، سینگر و سطح تحلیل رایج در روابط بینالملل سخن خواهیم گفت.
سطوح تحلیل
در هر رشتهای، هم باید موضوع مورد مطالعه مشخص باشد، و هم سطح چیزی که میخواهیم آنرا بررسی کنیم. کنت والتز[1] و دیوید سینگر[2]، پس از جنگ جهانی دوم، موضوع سطوح تحلیل در روابط بینالملل را مطرح کردند، اینکه چگونه میتوان به بهترین وجه، رابطه میان بازیگران دولتی و نظام بینالملل را مفهومسازی کرد. (والتز یه سطح فرد، دولت و نظام بینالملل را مطرح میکند و سینگر دو سطح خُرد و کلان)
این در حالی است که الکساندِر وِنت[3]، تقلیل روابط بینالملل به سطوح ساختار (نظام بینالملل) و کارگزار (دولت) را موجب نُقصان فهم ما از تعاملات پویایی روابط بینالملل میداند.
سطح تحلیل مورگان
پاتریک ام. مورگان[4] سه سطح تحلیل را برمیشمرد:
1) سطح تحلیل فردی ← بررسی مشخصات روحی و رفتاریِ افراد برجستۀ تصمیمگیرنده (این سطح تحلیل را دارای کارآیی بسیار برای بررسی جوامع جنوب یا بزعم او عقبافتاده میداند)
2) سطح نهادهای تصمیمگیری ← بررسی کارکرد و ساختارِ نهادها
3) سطح تحلیل ملی ← بررسی ویژگیها و ساختار هر کشور در عرصۀ بینالملل
4) سطح تحلیل الگوها و مجموعههای منطقهای (اکو، ناتو)
5) سطح تحلیل بینالملل ← ساختار بازیگران و ساختار پویشهای نظام بینالملل را بررسی میکند.
سطوح تحلیل کنت والتز
او بر اساس شخصیتهای حقیقی و حقوقیِ سیاسی، سه سطح را نام میبرد:
1) سطح تحلیل فردی 2) سطح تحلیل ملی 3) سطح تحلیل بینالملل
سطوح تحلیل دیوید سینگر
که بهترین سطح تحلیل است.
1) سطح تحلیل خُرد ← بررسی ویژگیهای فردیِ هر دولت ملی
2) سطح تحلیل کلان ← بررسی محدودیتها و حذوراتِ ساختاریِ بینالملل (پویشهای بینالملل) (تست چند سال)
سه سطح تحلیل رایج در مطالعۀ روابط بینالملل
1) سطح تحلیل فردی (تصویر اول)؛ که سطح تحلیل خِرد است که به بررسی افراد میپردازد. (مثل بررسی نقش پوتین در رویکرد اوراسیاگرایی روسیه/یا بررسی ویژگیهای روانشناختی صدام حسین در وقوع جنگ هشت ساله/ یا بررسی تیپ شخصیتی ترامپ در تعیین منافع ملی و راهبرد امنیتی امریکا). اگر ناپلئون و کشورگشاییهای او نبود، همچنان موازنۀ قوای دورۀ نخست را داشتیم و اگر شکست وی نبود، کنگرۀ وین و موازنۀ قوای دومی را نداشتیم. اگر بیسمارک نبود، وحدت آلمان را نداشتیم. اگر هیتلر نبود، جنگ جهانی دوم رخ نمیداد، و اگر امام خمینی(ره) نمیبودند، تجدید حیات اسلام عملی نمیشد.
2) سطح تحلیل داخلی (تصویر دوم)، سطح تحلیل دوم است که واحد تحلیل، کشور است؛ شامل دولت، گروهها، نهادها، احزاب و اتحادیهها و ... میشود (مانند بررسی روابط پاکستان و هندوستان)
3) سطح تحلیل کلان (تصویر سوم)، که سطح تحلیل بزرگتری است و کل نظام بینالملل میشود واحد مطالعه و تحلیل آن. سنتگراهای روابط بینالملل مانند هانس مورگنتاو[5] و ریمون آرون[6] و برخی رفتارگرایان مانند کارل دویچ[7] و کاپلان، سطح تحلیل کلان را برگزیدهاند. (مانند بررسی تأثیرات پناهندگان بر فرهنگ اروپا)
با تغییر سطح تحلیل، متغیرها و کنشگران مورد مطالعه هم تغییر خواهند کرد. از نظر رئالیستها، بازیگر روابط بینالملل تنها دولتها هستند، اما از نظر لیبرالیستها، غیر از دولتها، ما بازیگران دیگری هم داریم.
[1] . Kenneth Neal Waltz
[2] . J. David Singer
[3] . Alexander Wendt
[4] . Patrick M. Morgan
[5] . Hans Joachim Morgenthau
[6] , Raymond Aron بنیانگذار مکتب جامعهشناسیِ روابط بینالملل
[7] . Karl Deutsch
بخش : اصول و مبانی روابط بین الملل ◄ سایر دروس ◄
برچسب : اصول-و-مبانی-روابط-بین-الملل , درس-اصول-روابط-بین-الملل , روابط-بین-الملل , کلاسهای-دکتر-روح-الله-تقی-نژاد ,