«روش سنت گرایی در روابط بین الملل»
روش سنتگرایی
عنوان «سنتگرایی» را رفتارگرایان به روشهای غیررفتارگرا در علوم سیاسی و روابط بینالملل نسبت دادهاند. روشهایی در چارچوب سنت رایج در علوم اجتماعی که برپایۀ رهیافتهای فلسفی و تاریخی و حقوقی به توصیف و مطالعۀ کیفی پدیدهها میپردازند.
روش سنتگرایی ← مطالعۀ «موردیِ» پدیدههای بینالملل (جنگها یا سیاستهای خاص کشورها) بطور «جزئی» بررسی و توصیف میشد تا چرایی وقوع آنها مشخص گردد. پس مطالعۀ ویژگیهای خاصّ و منحصربفرد (تاریخمند) هر پدیده در اولویت بود.
رویکرد سنتی ← توصیف و مطالعۀ کیفیِ پدیدههای سیاسی و اجتماعی
سنتگرایی ← آرمانگرایان + واقعگرایان ← رویکردی فلسفی و تاریخی و حقوقی بود. (برای درک و تحلیل روابط بینالملل ← به مطالعۀ حقوق بینالملل، نهادهای ملّی و بینالمللی، فلسفه و تاریخ دیپلماسی میپرداختند.)
سنتگرایی ← بر تجربهگراییِ تاریخی استوار است.
مهمترین انگارههای سنتگرایی:
① پیوند میان ارزشها (✝) و واقعیت (👀) ← نمیتوان ایندو را از هم تفکیک کرد. (پژوهشگر اگر هم اراده برای کنار گذاشتن ارزشهای خود را داشته باشد به هر حال بر روی پژوهش او تأثیر خواهد گذاشت. نگاه منِ ایرانی و یک عراقی و یک چینی دربارۀ پدیدهها و روندهای بینالمللی متفاوت هست).
② یک روش توصیفی است ← بیشتر در جهت توصیف پدیدهها است. (برای همین از نظر رفتارگرایان دچار نوعی ایستایی خواهد شد).
③ یک روش کیفی است ← کیفیگرایی ↔ بجای کمّیگرایی
④ یک روش غیرمقایسهای (غیرتطبیقی) است ← پدیدههای انسانی بسیار متفاوت و غیرقابل مقایسه با پدیدههای طبیعی هستند. (↔برخلاف رفتارگرایان که معتقد به همسانیهایی میان پدیدههای طبیعی و انسانی هستند و میشود مقایسه کرد)
⑤ روش تجویزی (هنجاری) است ← بیشتر براساس بایدها و نبایدها است (نه هستها و نیستها و واقعیات) حتی واقعگرایان که به هستها و واقعیتها توجه دارند نیز در روش، بیشتر دارای روش توصیهای و تجویزی هستند.
⑥ اعتقاد همزمان به قانونمندیها و بیقاعدگیها ← همیشه میان همۀ پدیدهها قانونمندیها وجود ندارد و بعضی جاها بیقاعدگی را داریم. (↔برخلاف رفتارگرایان که معتقدند میان همۀ پدیدهها قانونمندی و حساب و کتاب وجود دارد)
روش سنتی، اگر چه تا اواسط دهۀ 1950 (بویژه در قالب رئالیزم کلاسیک) رونق داشت، اما از سوی علمگرایان مورد انتقاد قرار گرفت.
(از مهمترین مجادلات نظری، میان «هدلی بول[1]» سنتگرا ↔ و «دیوید سینگر[2]» رفتارگرا بود).
انتقادات و ایرادات بر سنتگرایی:
❶ از نظر روشی، توجه کافی به «متغیرهای عینی تأثیرگذار بر روی سیاست خارجی کشورها»، نمیشود (چون توصیفی و تاریخی است ← توصیف جزئی پدیدههای بینالمللی در قالب مطالعات موردی منحصربفرد).
❷ در این روش، «تلاش ناچیز و اندکی» صورت میگیرد برای «شناسایی و تبیین» الگوهای حاکم بر روابط بینالملل (↔نه برای «کشف» این الگوها ← تلاش رفتارگرایان)
❸ توجهی به روابط متغیرهای مختلف نمیشود و صرفاً مطالعاتی توصیفی و تاریخی هستند (توصیف و تبیین یک پدیدۀ موردی ↔ نه تحلیل علّی بین دو متغیر) مانند توصیف یک جنگ و وقوع آن
❹ به مسایل جاری و زمینۀ پیدایش آنها توجه کافی نمیشود (چون یکی از مؤلفههای آن تاریخی بودن است).
❺ فاقد بُعد نظری است ← مهمترین ایراد هم این است که پویایی لازم را برای ایجاد و تأسیس یک دانش روابط بینالملل ندارد. (در صورتی یک علم شکل میگیرد که یافتههای مختلف، به یافتههای دیگران اَنباشت شود؛ ولی سنتگرایی روش تجربی نبود.)
❻ از مفاهیمی استفاده میکند که جزو مقولات مبهم هستند و قابلیت تعریف عینی و عملیاتی شدن[3] ندارند.
❼ نظریههای سنتگرایان از دقتِ علمی برخوردار نیستند، چون قابلیت راستیآزماییِ تجربی ندارند.
بخش : سایر دروس ◄
برچسب : اصول-و-مبانی-روابط-بین-الملل , درس-اصول-روابط-بین-الملل , روابط-بین-الملل , نظریه-روابط-بین-الملل , نظریه-های-روابط-بین-الملل , کلاسهای-دکتر-روح-الله-تقی-نژاد ,